۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

در معالجت عشق


بدان ای پسر که تباه‌ترین انواع افراط، عشق بود

و از آن، بسی فتنه‌های سبز و سرخ و نارنجی و قهوه‌ای پدید آید

و آن، صرف همگی همت باشد به طلب یک شخص معین

و اولی آن باشد که همچون ابنای روزگار، صرف همت کند در طلب چند شخص نامعین!

و عوارض این مرض، در غایت ردائت (=فساد) بود

و گاه بود که به حد تلف نفس و هلاکت عاجل و آجل ادا کند.

و در روزگار ما، بیشترین تلفات ازین بابت و ازین ناحیت گزارش شده است

و علاج آن به صرف فکر بود از محبوب، چندان‌که طاقت دارد

و جهد فکر کند بر معاشیق دگر که ازین دست فراوان باشند

و اگر طاقت ندارد،‌ رو بر قبله بخوابد و فاتحه‌ای بخواند

و اشتغال به علوم دقیق و صناعات لطیف که به فضل رویّتی مخصوص باشد

و از جملهء صناعات لطیف و لطایف صنایع، اشتغال در بازار ارز و دلار بُوَد، کما ینبغی!

و به مجالست ندمای فاضل و جُلسای صاحب طبع

که خوض ایشان در چیزهایی بود که موجب تذکر خیالات فاسده نشود

و به احتراز از حکایات عشّاق و روایت اشعار ایشان

و از آن جمله است ـ لعنهم الله ـ فیس بوک و وبلاگ و توییتر و گودر و مسنجر

و اگر این معالجت نافع نبیند، سفر دور و اقدام بر کارهای سخت، نافع آید

و سیاحت دبی و بالی و آنتالیا و بریتانی و ایتالی و فرانس و ژاپون، علاج این مرض تواند کرد

و امتناع از طعام و شراب بقدر‌ آنچه قوای بدنی را ضعفی رسد، معیّن باشد بر ازالت این مرض!

و بحمدالله گردش روزگار در زمانه ما، هم برین منهاج است و عن‌قریب است که این مرض زایل گردد

چندان‌که خلق، در اندیشه نان منت‌آلود و سهام بی‌سود و یارانه ناموجود، عاشقیت از یاد برده باشند.


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر