خواست از من يك نفر شعري قشنگ
تا دهد هديه به يارش در فرنگ
گفتمش بر روي چشمانم ، ولي
قبل از آن حل كن تو از من مشكلي
گفت يارو مشكلت حل مي كنم
مشكلت از بيخ منحل مي كنم
چيست آن مشكل كه سازم چاره اش
لطف كن توضيح ده درباره اش
گفتمش مشكل فقط اسكن بود
چون كه من بسم لله و او جن بود
شعر مجاني نمي گويم داداش
فكر شعر بند تنباني نباش
خرج دارد زندگاني جان من
تازگي دوتـّا شده تنبان من
مصرعي از هر رباعي صد دلار
مي ستانم با كمال افتخار
بابت هر مصرعي از يك غزل
مي ستانم پول يك شيشه عسل
گر قصيده در كنم از بهر تو
آب خواهد خورد سيصد تا يورو
هر دوبيتي را به يك سكه طلا
مي سرايم اي رفيق با صفا
مثنوي اما كمي ارزان تر است
چون كه وزن و قافيه آسان تر است
بابت هر چارپاره چار ميش
يا كه پول رفت و برگشت به كيش
شعر نو را چون حراجش كرده ام
راحت از باج و خراجش كرده ام
تا شنيد اسم حراج آن ناقلا
گفت هستم دوستدارت با وفا
عاشق اسم حراجم اي رفيق
دشمن هرگونه باجم اي رفيق
جيب هايم چون كه پر از خالي است
يك شپش در داخل آن والي است
گر كه پولي داشتم اي بي خبر
مي خريدم از برايش شمش زر
چون كه فهميدم نمي ماسد از او
هرگز حتي پول يك كيلو لبو
در نمودم چند بيتي شعر نو
دادم و گفتم برو جانم برو
يك زرنگي كردم اما اين ميان
هجو گفتم جاي مدح آن جوان
جناب شنگول خان تو كه شعر ما رو سرقت فرمودي و بيت آخرش هم سانسور كردي بهتر نبود به منبعش اشاره مي كردي آخه سرقت ادبي هم شد كار
پاسخحذف