۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

طنز : همه چيز را بردند



اي خدا تنديس ها را برده اند
رودكي ، حافظ، صبا را برده اند
كلّه سعدي و ريش مولوي
از سنايي دست و پا را برده اند
شمس با صد ناله و فرياد گفت
از تن بنده ردا را برده اند
بوعلي مي گفت از دستان من
لامروت ها شفا را برده اند
داد زد تنديس فردوسي كه هان
شاهنامه دان ما را برده اند
از نظامي روز روشن سارقان
خمسه و شال و قبا را برده اند
باربد بيچاره سازش كوك نيست
از گلوي او صدا را برده اند
با كسايي هم سر لج داشتند
از ني اش گويا نوا را برده اند
سارق فرهنگ تنها نيستند
ناكسان سنگ خلا را برده اند
يا كه از دستان و پاهاي عروس
سارقان رنگ ِ حنا را برده اند
لطفشان بر مردگان هم شامل است
سنگ قبر پادشا (ه) را برده اند
جاي افسوس است در اين روزگار
از قلوب ما صفا را برده اند
ترسم از روزي كه گويد هاتفي
خواب بوديد و هوا را برده اند
راستش را گر بخواهي ، يك كلام
از ميان ما خدا را برده اند


 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر