۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

منافع حَیَوان

¨ اگر به زَهره کَشَف بر کاغذ نویسند، در شب تاریک بی چراغ بتوان خواندن.

تحشیه. کشف همان لاکپشت باشد که زهره آن فراوان است و در همه عطاری‌ها پیدا می‌شود. آنچه یافت می‌نشود شب تاریک است که مردم ما با چراغ دنبال آن می‌گردند و نمی‌یابند! و شاید از آن صفحه مونیتور را قصد کرده باشد که بی مدد چراغ آن را بتوان خواندن و گویا ایرانیان قدیم، به تکنولوژی ساخت صفحات نوری دست یافته بودند. اما کیفیت آن تا امروز در پرده نهان است.

 

¨ وزغ را چون در شراب افکنند بمیرد، و باز در آب اندازند، زنده شود

تحشیه. حیف باشد امتحان این یاوه را، تلف کردن شرابی که به عقیده خیام، دمی از آن جهانی ارزد. از آنجا که جمیع مسلمین رغبتی به شراب ندارند و در کل ممالک اسلامی چنین معجونی یافت نمی‌شود، امتحان این مسئله را با کفار افکنند بهتر باشد.

 

¨ شیر خر بهتر شیرهاست بعد از شیر مردم. و چون کودکی بسیار گرید، بدو دهند، گریه نکند و نیکو خو شود

تحشیه. بحمدالله کودکی درین نواحی نیست که اهل گریه کردن باشد و جمیع آنان خندان می‌زیند و آنان را به شیر خر حاجت نمی‌افتد. در ثانی، پیدان کردن خر از جمله معاذیر درین سامان است و نسختی که پیچیده‌اند، حصول بدان ممکن نگردد.

 

¨ دندان اسب در زیر بالین کسی نهند که در خواب بخبخه کند یا سخن گوید، ساکن گردد و دیگر نکند. چون از گردن کودکی در آویزند، دندانش به آسانی بر آید، و اگر اسب یک‌ساله باشد، بهتر!

تحشیه. گویند در زمان افلاطون کسی را دندان اسب در زیر بالین نهادند و وی از خُر و پُف بیاسود. اما عادتی ناپسند او را پدید آمد و در بستر خود چهار نعل می‌تاخت و کنار دستی خود را از خواب و خوراک و کار و زندگی انداخته بود. افلاطون فرمود که او را شیر خر بدهند، از تاختن فارغ شد و پیوسته در خواب می‌خندید، چنان که گویی سریالهای سیما را می‌بیند. باز فرمود که شرابی دهندش که وزغ در آن مرده باشد! خنده او بُرید و پیوسته زبانش را از دهانش بیرون می‌کرد. افلاطون عاجز آمد و گفت: بدهید همه این تجویزات را نخست بر نویسنده کتاب «منافع حیوان» بیازماند و اگر اختلالی حادث نگردید، مجوز چاپ آن صادر گردد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر